قرارگاه فرهنگی

این تارنوشت به توضیح مختصری درباره ی علوم روانشناسی درباره ی کودک میپردازد

تربیت مبتنی بر شناخت

تربیت امری پیچیده است. پرورش و تربیت انسان، به سبب پیچیدگی خود انسان بسیار سخت تر و در یک فرآیند طولانی تری انجام می گیرد. پیچیدگی ابعاد وجودی انسان مستلزم آن است که ما شناخت دقیق و کاملی از او داشته باشیم. هرچند که انسان براساس خودشناسی، اطلاعاتی دارد که می تواند بر طبق آن تربیت دیگران را انجام دهد ولی به سبب آنکه انسانها با همه مشترکات دارای اختلافاتی هستند که متأثر از وراثت، محیط اجتماعی و زمان و مانند آن می باشد، نمی تواند به سادگی اصول تربیتی را براساس شناخت از خود پایه گذاری کرد. براین اساس می بایست شناخت جامع و کاملی از انسان داشته باشد تا بتواتد براساس مشترکات قطعی و یقینی نه ظنی و گمانی تربیت را سامان داد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
reza aliakbar

روانشناسی تربیتی از منظر اسلام

آموزه های اسلام راهنمای رشد به سوی کمالات انسانی است. این راهنمای هدایتی به همه ابعاد وجودی بشر و زندگی او توجه داشته و ضمن تجلیل شخصیت انسان، دشمنان و بیان موانع، به تبیین سبک زندگی نیز اهتمام می ورزد.

از این رو به همه آن چیزی که در ساخت انسان سالم و جامعه سالم و تحقق اهداف و فلسفه وجودی انسان، یعنی خدایی شدن کمک می کند، توجه ویژه ای مبذول داشته است. برهمین اساس، مسئله خانواده، انتخاب همسر و تربیت کودک نیز در همین راستا حائزاهمیت می شود.

نویسنده با مراجعه به آموزه های اسلامی برآن است تا شخصیت کودک را تبیین کرده و براساس آن، تبیین و توصیه های اسلامی را برای رسیدن به هدف بیان نماید و راهکارهای تربیت کودک را روشن کند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
reza aliakbar

قرارگاه فرهنگی

 تعبیر "قرارگاه" ممکن است به بعضی گوشها سنگین بیاید - قرارگاه یک اصطلاح جنگی است، اصطلاح نظامی است - و بگویند آقا، قرارگاه مال مسائل نظامی است، شما در مسائل فرهنگی هم فکر نظامی را رها نمیکنید! واقع قضیّه این است که کارزار فرهنگی از کارزار نظامی اگر مهم‌تر نباشد و اگر خطرناک‌تر نباشد، کمتر نیست؛ این را بدانید؛ یعنی میدانید هم شما، واقعاً یک میدان کارزار است اینجا. و بخصوص در قرارگاه‌های نظامی این‌جوری است؛ قرارگاه مسئولیّت اجرای مستقیم به معنای اینکه یک واحدی متعلّق او باشد، ندارد؛ امّا واحدها در اختیار او قرار میگیرند، به تعبیر نظامی در کنترل عملیّاتیِ او قرار میگیرند. وقتی ما یک قرارگاه نظامی تشکیل میدهیم، فرض بفرمایید سپاه میگوید این یگانهای من در کنترل عملیّاتی آن تشکیلات [هستند]، پشتیبانی این یگان، متعلّق به آن سازمان است - یا ارتش، یا سپاه، یا هر دستگاه دیگر - امّا به‌کارگیری این و هدایت این، به عهده‌ی قرارگاه است؛ یعنی یک چنین حالتی را در اینجا بایستی توجّه داشت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
reza aliakbar

نکاتی مهم درباره ی تربیت فرزندان

در تربیت فرزندان مانند هر کار دیگر با مشکلاتی روبرو خواهیم شد . اگر والدین از روش های صحیح تربیتی آگاه باشند ، باتمرین و به مرور زمان تجربه و مهارت آنان افزایش خواهد یافت ودرتربیت فرزندشان موفق تر خواهند بود.


آنچه در زیر می آید ، برخی اصول تربیتی است که برای آشنایی مقدماتی مطرح می گردد 
۱) درکوتاه مدت انتظار پیشرفت زیادی نداشته باشید
۲) توقع خود را کم کنید و پیشرفتهای کوچک را نیز در نظر بگیرید
۳) در هرزمان تنها روی یک مشکل تمرکز نمایید
۴) با دید مثبت نگاه کنید و هرگز از تحسین کودکتان غافل نباشید
۵) اهدافی را که در نظر دارید، بانیازهای کودکتان منطبق نمایید
۶) مادران و پدران لطفا هماهنگ عمل نمایید

تربیت فرزندان, اصول تربیتی, رفتار با کودکان

با کودکان پرخاشگر چگونه رفتار کنیم؟
امروز هر یک از ما اگر خودمان را ارزیابی کنیم متوجه می شویم که هر روز به نحوی این گونه از فرزندانمان انتقاد می کنیم در حالیکه متوجه نیستیم اثرات سوء این انتقاد در آینده چه پیامدهایی به همراه خواهد داشت . در این گونه مواقع ، عیب جوئیها ، نق زدن نها ، تحقیر نمودن ها ، اهمیت ندادن های شما و ... موجب عدم شکل گیری شخصیت واقعی خوب کودک ، نوجوان و یا جوان خواهد شد

در مقابل کودکی که می‌خواهد هر چیزی را به زور و با جیغ و فریاد به‌دست آورد، باید چه رفتاری داشت؟
- نباید به جیغ‌های آنها اعتنا کرد. وقتی یک کودک با جیغ‌زدن یا پرخاشگری به خواسته‌های خود می‌رسد چون از این رفتار خود امتیاز و پاداش می‌گیرد و برایش لذت‌بخش است، بنابراین می‌آموزد که این رفتار را تکرار کند. اگر پدر و مادر به جیغ‌‌زدن فرزندان خود توجه کنند، این رفتار را در او تقویت می‌کنند.

• چه راهکاری برای جلوگیری از این رفتارها پیشنهاد می‌کنید؟
در چنین وضعیتی باید از تکنیک نادیده گرفتن، استفاده کرد. یعنی وقتی یک کودک تلاش می‌کند فراتر از قوانین و مقرراتی که برایش وضع شده، امتیازی بگیرد ما باید از تکنیک نادیده گرفتن استفاده کنیم. یعنی در کنار او هستیم ولی نه به او نگاه می‌کنیم نه با او حرف می‌زنیم، فقط خودمان را مشغول می‌کنیم بدون این‌که با او ارتباط برقرار کنیم. این طوری کودک متوجه می‌شود بدون ارتباط با پدر و مادر، هیچ لذتی برایش وجود نخواهد داشت. اگر این کار را ادامه دهیم رفتار ناپسندش را ترک می‌کند.

تربیت فرزندان, اصول تربیتی, رفتار با کودکان

رفتار با کودکان لجوج
 بسیار پیش می‌آید که والدین دو اشتباه متوالی انجام می‌دهند و کودک خویش را به سمتی هدایت می‌کنند که با لجاجت و گریه و سر و صدا به هدفش برسد.

۱- کودک را از چیزی که ضرر جدی یا مشکل خاصی ندارد محروم می‌کنند (یا به دلیل تنبلی خودشان، یا به این دلیل که به اشتباه فکر می‌کنند آن مسئله مشکل ایجاد می‌کند.)

۲- پس از اینکه کودک اندکی سر و صدا کرد آن را به او می‌دهند.
وقتی اولین بارها این اتفاق می‌افتد کودک می‌آموزد که لجاجت کردن با چاشنی سر و صدا و گریه، راه مناسبی برای رسیدن به خواسته‌هاست. تا اینکه بعد از مدتی دیگر راهی بهتر از این نخواهد شناخت.


برای این که کودک شما دچار این رفتار نشود باید به چند نکته توجه داشته باشید:
۱- هرگز به خاطر بی حوصلگی یا تنبلی، او را از چیزی که برایش ضرری ندارد، محروم نکنید.
۲- اگر تشخیص دادید چیزی را نباید در اختیار او بگذارید یا کاری را نباید برایش انجام دهید، با اصرار و گریه او نباید بی‌حوصله شوید و حرفش را گوش کنید.
۳- اگر می‌خواهید از حرف خود برگردید باید راهی انتخاب کنید که کودک متوجه شود به خاطر گریه او از تصمیم خود برنگشته‌اید.

اگر کودک شما به هر دلیلی الآن دچار این حالت شده است یکی از راه حل ها این است که
اولا: منطقی باشید و بی‌دلیل حرفی نزنید که مجبور شوید (به خاطر نداشتن دلیل محکم) از آن برگردید.
ثانیا: اگر بند قبل را رعایت می‌کنید، می‌توانید این مرحله را هم اجرا کنید. اگر کودک شما برای چیزی که به صلاحش نیست، شروع به گریه و لجاجت کرد، باید تحمل کنید. برای این کار بهتر است موقعیتی را انتخاب کنید که مهمان ندارید یا مهمانی نیستید، چرا که گریه کودک شما ممکن است حوصله دیگران را به سر ببرد و آنها از به حمایت از او برخیزند و کار شما را خراب کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
reza aliakbar

ایجاد دلبستگی ایمن در فرزند

آنا رابطه نزدیکی با پدرش داشت. اما از طرف دیگر چون همواره میان پدرش با مادرش دعوا در می گرفت و پدرش بیشتر اوقات خود را در محل کارش می گذراند واز خانه غیبش می زد آنا به او دسترسی نداشت والد مهربانی که برای فرزند خود حضور فیزیکی نداشته باشد نمی تواند مبنای خوبی برای ایجاد دلبستگی ایمن در فرزند خود به وجود بیاورد. 
از همان اوایل کودکی آنا احساس می کرد که مادرش با خواهر او دِبی گرم و صمیمی است اما نه با او برای مثال وقتی آنای حدودا پانزده ساله در یک شب تابستانی با خواهرش دبی بیرون رفت تا با پسری که مورد علاقه دبی بود ملاقات کند هر دو خواهر در این مورد به مادر خود دروغ گفتند زیرا اجازه نداشتند شب هنگام بیرون بروند و با پسران قرار ملاقات بگذارند. برای رفت به نزد دوست دبی مجبور بودند اتومبیل به امانت بگیرند که اتومبیل دختری از دوستانآنا بود. وقتی این دو خواهر به خانه رسیدند مادرشان منتظرشان بود. بعد از این که مادرشان به شدت از آنها سوال و جواب کرد بالاخره اعتراف کردند که کجا بودند. بعد با کمال تعجب آنا دید که مادرشان دبی را به اتاقش فرستاد. اما مادرش به دلیل آن که آنا بدون داشتن گواهینامه رانندگی کرده بود او را روسپی و نوجوان بزه کار نامید.
آنا سعی می کرد میان او و مادرش اختلافی پیش نیاید اما با توجه به شخصیت هر دو آنها برخورد غیر قابل اجتناب بود. آنا یاد گرفته بود که برای آن که به دردسر نیفتد دروغ بگوید. وقتی هم که گیر
می افتاد فریبکاری او باعث تقویت ذهنیت مادرش درباره او می شد که او را خودخواه و یاغی می دانست. ممکن بود مادرش واقعا بر این باور بود که دختر خوب او فقط به این دلیل دروغ گفته و برای ملاقات با آن پسر اتومبیل به امانت گرفته بود که تحت تاثیر دختر بده اش قرار گرفته بود. چنانچه والدین آنا ازدواج موفقی داشتند ممکن بود پدر آنا مادرش را متوجه می کرد که رفتارش با آنا منصفانه نیست اما ظاهرا خود را از جر و بحث های آنها به دور نگه می داشت.
در حالی که آنا به زنی بزرگسال تبدیل شده بود هنوز بسیرای از ویژگی های کودک مطرود را از خود نشان می داد او به راحتی از دست شوهرش، همکارانش و حتی خود من عصبانی می شد. با افرادی که بر او تفوق داشتند به سختی کنار می آمد. کشمکش او با رئیسش بر سر قدرت به قدری شدت گرفت که بالاخره باعث شد کارش را از دست بدهد. اگر چه من به زوج درمانی او و شوهرش نپرداختم اما می دانم که به احتمال زیاد خشم آنا به مشکلات زناشویی شان دامن می زد.

   

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
reza aliakbar

چطور به فرزندانتان صداقت را آموزش بدهیم

صداقت یعنی، حقیقت‌گوئی؛ یعنی، گفتن آن‌چه که رخ داده است؛ یعنی،درستی با خود؛ یعنی، مقابله با اشتباه‌های خود؛ یعنی، صحبت کردن درباره آن‌چه که فکر می‌کنیم و عمل‌کردن به آن‌چه که می‌گوئیم؛ تا حدی که هیچ تناقض و دوگانگی‌ای بین افکار، رفتار و کلمات ما وجود نداشته باشد.


صداقت، اهمیتی است که فرد به رفتار و روابط اجتماعی خود با دیگران می‌دهد.


صداقت داشتن یعنی، عدم دوروئی، ریاکاری و رفتارهای ساختگی‌ای که موجب بی‌اعتمادی نسبت به خود و دیگران می‌شود.


صداقت داشتن در زندگی موجب استحکام و دوام روابط بین افراد می‌شود؛ زیرا فرد هم چون آینه‌ای شفاف آن‌چه را که در درون خود دارد، منعکس می‌سازد.


آموزش صداقت به کودکان مستلزم صرف وقت و شکیبائی است. فراگیری هر مهارتی اگر از سال‌های دوران خردسالی و کودکی آغاز شود تأثیری دو چندان بر زندگی او خواهد گذاشت.


والدین می‌توانند با تشویق کودکان به راست گوئی و گفتن آن‌چه که واقعاً دیده‌اند، صداقت را در آنها پرورش دهند.

 

 مطمئنیم دوست دارید فرزندتان صادق باشد تا اینکه تقلب کند، دروغ بگوید، پنهان کاری یا دزدی کند. اما بهترین راهکار برای آموزش صداقت به فرزندانتان چیست؟

ممکن است بعضی از والدین تصور کنند که دروغ گفتن در ذات بچه است و این وظیفه والدین است که برای اینکه جلو عادت شدن آن را بگیرند، آنها را برای دروغگویی شان تنبیه کنند. واقعیت این است که خیلی وقت ها خود والدین زمینه را برای دروغگویی فرزندشان ایجاد می کنند.

این آن اشتباهی است که والدین مرتکب می شوند: آنها با عصبانیت و تهدید با فرزندانشان روبه رو شده و آنها را متهم میکنند. اگر خشن برخورد کرده و بخواهید تنبیه شان کنید، از اینکه واقعیت را به شما بگویند میترسند. اگر احساس امنیت کنند، صادق خواهند بود. پس با آنها با ملایمت رفتار کرده و بر صداقتشان تاکید کنید.

در زیر به نمونه هایی اشاره میکنیم تا منظورمان را بهتر متوجه شوید. تصور کنید که متوجه شده اید که پسر نه ساله تان از یک سوپرمارکت آبنبات دزدیده است. دو داستان مختلف برایتان مطرح میکنیم.

الف:
مادر: (با صدایی اتهامی) این آبنبات رو از کجا آوردی؟
فرزند: تو جیبم پیداش کردم.
مادر: از سوپرمارکت دزدیدیش؟
فرزند: نه، من ندزدیدمش!
مادر: ولی من میدونم که اینکارو کردی. خواهرت گفت که دیده این کارو کردی. الان هم داری به من دروغ میگی.
فرزند: نه اون دروغ میگه. من ندزدیدمش.
مادر: پس از کجا آوردیش؟ با دروغی که گفتی دو بار تنبیه میشی.

ب:
مادر: میبینم که یه آبنبات داری. من که اینو برات نخریدم، خواهرت هم گفت که دیده اون رو از سوپرمارکت برداشتی.
فرزند: (به پایین نگاه میکند)
مادر: من اصلاً از خبرچینی کردن خوشم نمیاد، اینو به خواهرت هم گفتم. اما خیلی مهمه که چیزی از جایی بدون اجازه برنداری. اینم خیلی مهمه که هیچوقت به همدیگه دروغ نگیم. میدونی که ما یه خانواده هستیم و صادق بودن تو خانواده خیلی مهمه. تو باید به من اعتماد کنی و منم به تو اعتماد کنم.
فرزند: من منظوری نداشتم. یکدفعه ای شد.
مادر: میدونم عزیزم. احتمالاً شیطون گولت زده. اما من به تو افتخار میکنم که به من راستش رو گفتی. این کار سختیه. حالا بیا با هم به سوپرمارکت بریم تا آبنبات رو بهشون پس بدی.

  
در داستان اول، مادر فرزند خودش را مجبور به دروغ گفتن می کند. و در چنین مواردی، بیشتر افراد انکار میکنند و حالت دفاعی به خودشان میگیرند چون صادق بودن به ضررشان تمام خواهد شد. در داستان دوم، مادر خیلی روراست موضوع را با پسرش مطرح میکند و طوری رفتار میکند که می داند فرزندش چه کرده است. حالا میتواند روی اهمیت صداقت بعنوان یک ارزش خانوادگی تاکید کند و برای فرزندش توضیح دهد که درک میکند و به او درس صداقت بدهد.

برای هر کسی در هر سنی صادق بودن شجاعت میخواهد. بنابراین این وظیفه والدین است که به فرزندانشان آموزش دهند که برای گفتن حقیقت شجاع باشند.  

 صداقت داشتن,آموزش صداقت به بچه ها

   با فرزندانتان درمورد ارزش صداقت در خانواده تان صحبت کنید

 
در زیر به سه نکته اشاره میکنیم که کمکتان میکند صداقت را به فرزندانتان آموزش دهید:

۱. از خیلی کوچکی، با فرزندانتان درمورد ارزش صداقت در خانواده تان صحبت کنید. به آنها بگویید که این برای همه شما خیلی مهم است که بتوانید همیشه روی همدیگر برای شنیدن حقیقت، حتی اگر سخت باشد، حساب کنید. اگر بین والدین و بچه ها صداقت نباشد، اعتماد و نزدیکی در خانواده وجود نخواهد داشت. صداقت پایه و اساس روابط خانوادگی و اعتماد و احترام متقابل است. به فرزندانتان بگویید که برای حمایت و دفاع از آنها هر کاری از دستتان برآید انجام میدهید، حتی برایشان میجنگید اما اگر بفهمید که به شما دروغ گفته اند، رابطه تان به کلی تغییر خواهد کرد. وقتی اعتماد از بین برود، زمان زیادی میخواهد تا دوباره ایجاد شود.

۲. نه تنها در کلماتتان بلکه در سبک زندگیتان هم برای فرزندانتان الگوی صداقت باشید. اگر خودتان با فرزندانتان صادق نباشید، نمیتوانید از آنها انتظار داشته باشید که حقیقت را به شما بگویند. در واکنش به سوالاتی که میپرسند، سعی کنید به جای دروغ گفتن، توضیح مختصری بدهید و در حد سنشان پاسخ دهید. اما اگر به آنها دروغ بگویید، وقتی گفتن حقیقت برایتان خجالت آور است، نمیتوانید از آنها توقع داشته باشید که وقتی برایشان سخت است، راستش را بگویند. بدیهی است که هم والدین و هم فرزندان میتوانند برای خودشان زندگی خصوصی داشته باشند و برای در میان گذاشتن جزییات خصوصی زندگیتان، مسائل مربوط به گذشته که هنوز با آنها درگیر هستید یا هر چیز دیگری که از آن واهمه دارید، باید مرز تعیین کنید. هدفتان باید ایجاد محیطی آزاد باشد که هیچ پنهان کاری وجود نداشته و همه برای گفتن حقیقت احساس راحتی کنند.



۳. به آنها نشان دهید که تاکیدتان بیشتر بر صداقت آنهاست تا بر تنبیه آنها بخاطر بی صداقتی شان. بله میتوانید برای دروغ فرزندتان عواقبی در نظر بگیرید اما لازم است که برایشان توضیح دهید که راستگویی شان هم فوایدی برایشان خواهد داشت. اگر بخواهید به زور تهدید و تنبیه حرف راست را از دهان آنها بیرون بکشید، مطمئن باشید که دفعه بعدی حقیقت را نخواهند گفت. اگر هنوز لازم میدانید که باوجود گفتن حقیقت، تنبیهی برایشان در نظر بگیرید، اینکار را با دقت و ملایمت انجام دهید و با وجود آن تنبیه، از صداقتشان تشکر کنید.

همه آدمها توانایی صادق بودن را دارند اما اگر این کار را تمرین نکنید، هم شما و هم فرزندتان عادت خواهید کرد که قسمتی از حقیقت را بپوشانید و چون راحت تر است خیلی وقت ها دروغ های مصلحتی بگویید. شما بعنوان پدر یا مادر فرصت دارید که به فرزندانتان کمک کنید صداقت را یاد بگیرند. هیچوقت استانداردهایتان را پایین نیاورید اما باید درک کنید که آنها نمی توانند همیشه عالی باشند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
reza aliakbar